ترجمه مقاله

باگایا

لغت‌نامه دهخدا

باگایا. (اِخ ) نام سرداری در زمان داریوش اول (بزرگ ). اری تس نامی از جانب کوروش والی سارد بود، داریوش پارسیها را طلبیده تصمیم کرد اری تس را از جهت قتل میتروباتس سردار دیگر ایرانی از میان بردارد، سی نفر از پارسیها حاضر شدند که این خدمت را انجام دهند، داریوش قرعه کشید و قرعه بنام باگایا پسر آرتونت درآمد.باگایا احکامی راجع بکارهای مختلف نوشته به مهر داریوش رسانید و عازم سارد شد. پس از ورود نزد والی رفت و نامه ها را یک بیک درآورده به دبیرشاهی داد که بخواند، منظورش این بود که اثر حکم را در او بداند، وقتی که دید همه در برابر مهر داریوش تعظیم میکنند حکمی بدین مضمون درآورد: «پارسیها، داریوش شاه به شما امر میکند که دیگر مستحفظ اری تس نباشید»، بمحض شنیدن این حکم ، مستحفظین نیزه های خودشان را فرود آوردند. باگایا حکمی دیگر بیرون آورد بدین مضمون : «پارسیها، داریوش شاه بشما میفرماید اری تس را بکشید»، بمجرد شنیدن این حکم پارسیها شمشیر خود را برهنه کرده اری تس را نابود کردند. (از ایران باستان ج 1 ص 558 و 559).
ترجمه مقاله