ترجمه مقاله

بایسار

لغت‌نامه دهخدا

بایسار. [ ی َ ] (ص مرکب ) متمول . ثروتمند :
رعیت از تو چو بایسار شود
از برای تو جان سپار شود
چون نیابد یسار بگریزد
با عدوی تو بر بیامیزد.

سنائی .


و رجوع به یسار شود.
ترجمه مقاله