ترجمه مقاله

باین

لغت‌نامه دهخدا

باین . [ ی ِ ] (ع ص ) بائن . آنکه از چپ درآید به دوشیدن شتر، مقابل معلی آنکه ازراست درآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه از دست راست شتر دوشد. (مهذب الاسماء). || چاه فراخ دورتک . ج ، بوائن . (منتهی الارب ). || کمان نرم که زه آن نهایت دور باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و تأنیث آن بائنه است . (آنندراج ). || زنی که از شوهر به طلاق جدا گردیده باشد. (آنندراج ). جداشده . جداشونده . (مهذب الاسماء). تأنیث آن بائنه است : تطلیقة بائنه ؛ طلاقی که رجعت در آن درست نباشد و این فاعله است که بمعنای مفعوله است . (منتهی الارب ).
- طلاق باین ؛ ابتات طلاق . طلاق بتی دادن . طلاق بتانی که رجعت آن جایز نیست . سه طلاقه . (یادداشت مؤلف ). طلاقی که برای مطلق حق رجوع از آن در ایام عدة ابتدا موجود نیست . طلاق زوجه ای که زوج با او نزدیکی ننموده وطلاق زوجه ٔ یائسه و صغیره از جمله طلاقهای باین بشمارمیرود. و رجوع به ترجمه ٔ تبصره ٔ علامه ص 293 و لغت نامه ذیل طلاق شود.
ترجمه مقاله