ترجمه مقاله

بتو

لغت‌نامه دهخدا

بتو. [ ب َ ت َ] (اِ) سمت باختر و برآمدن آفتاب است . مشرق . مقابل مغرب . (برهان قاطع). مرادف خراسان . (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ شعوری ) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). || جائی را گویند که همیشه آفتاب در آنجا بتابد و آن نقیض نساست . (برهان قاطع). جائی که همیشه آفتاب تابد. ضد نسا. (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ شعوری ). و در اصل بتاب بلکه باتاب بوده یعنی گرمی و پرتو آفتاب آنجا را میگرفته بر ضد نسا که جائی را گویند که آفتاب نتابد. (آنندراج ) (از انجمن آرا). شمال . مقابل نسا. (ناظم الاطباء). جای آفتاب گیر. (از فرهنگ نظام ). این کلمه در تداول عامه ٔ گناباد هنوز هم متداول است .
ترجمه مقاله