بتیار
لغتنامه دهخدا
بتیار. [ ب ِ ] (اِ) مشقت . رنج . محنت . (برهان قاطع)(انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (از فرهنگ شعوری ورق 162). درد. پتیاره . (فرهنگ فارسی معین ) :
به وزن عدلش میزانهای ظلم سبک
به عون رایش بتیارهای دهر سلیم .
|| شیشه . قاروره ٔ بیمار. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). شیشه ٔ ادرار بیمار.
به وزن عدلش میزانهای ظلم سبک
به عون رایش بتیارهای دهر سلیم .
ابوالفرج رونی .
|| شیشه . قاروره ٔ بیمار. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). شیشه ٔ ادرار بیمار.