ترجمه مقاله

بجاوی

لغت‌نامه دهخدا

بجاوی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلاد بجاوه . مردم بجاوه : و بردست راست این شهر [ عیذاب ] چون روی به قبله کنند کوهی است و پس آن کوه بیابانی عظیم ، و علف خوار بسیار و خلقی بسیارند آنجا که ایشان را بجاویان گویند، و ایشان مردمانی اند که هیچ دین و کیش ندارند و به هیچ پیغمبر و پیشوا ایمان نیاورده اند از آنکه از آبادانی دورند و بیابانی دارند که طول آن از هزار فرسنگ زیاده باشد و عرض سیصد فرسنگ و درین همه بعد دو شهرک خرد بیش نیست که یکی را از آن بحرالنعام گویند و دیگری را عیذاب . طول این بیابان از مصر تا حبشه و آن از شمال است تا جنوب و عرض از ولایت نوبه تا دریای قلزم از مغرب تا مشرق . و این قوم بجاویان در آن بیابان باشند، مردمی بد نباشند و دزدی و غارت نکنند، به کارهای خود مشغول باشند و مسلمانان و غیرهم کودکان ایشان بدزدند و به شهرهای اسلام برند و بفروشند. (از سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 83).
ترجمه مقاله