ترجمه مقاله

بحیر

لغت‌نامه دهخدا

بحیر. [ ب ُ ح َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر بحر.دریای کوچک . (از معجم البلدان ). در تصغیر بحر، بحیرکمتر استعمال کنند. (ناظم الاطباء). || (اِخ ) نام مردی . بحیر اسدی . ابن عیینه از او روایت کرده است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || کوهی است در تهامه . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
ترجمه مقاله