ترجمه مقاله

بخاطر

لغت‌نامه دهخدا

بخاطر. [ ب ِ طِ رِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) بجهت ِ. بسبب ِ. برای خاطرِ. (آنندراج ) :
از من که شهره ام به غم افسانه گوش کن
یک حرف هم بخاطر دیوانه گوش کن .

علی خراسانی .


|| (از: ب + خاطر) بیاد. آنچه در دل گذرد. (ناظم الاطباء).
- بخاطر آوردن ؛ بیاد آوردن . (ناظم الاطباء). به خیال آوردن . یاد کردن . (آنندراج ). بنظر آوردن . به ذکر آوردن .
- بخاطر داشتن ؛ محفوظ داشتن . ملحوظ داشتن . بیاد داشتن .
- بخاطر گذرانیدن ؛ در دل گذرانیدن . (ناظم الاطباء).
- بخاطر گذشتن ؛ در دل گذشتن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله