بختور
لغتنامه دهخدا
بختور. [ ب ُ / ب َ ] (اِ) بختو. رعد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). غرنده مثل ابر. (شرفنامه منیری ) :
عاجز شود ز اشک دو چشم و غریو من
ابر بهارگاهی و بختور در مطیر .
|| شیر درنده . (ناظم الاطباء).
عاجز شود ز اشک دو چشم و غریو من
ابر بهارگاهی و بختور در مطیر .
رودکی .
|| شیر درنده . (ناظم الاطباء).