ترجمه مقاله

بدبوی

لغت‌نامه دهخدا

بدبوی . [ ب َ ] (ص مرکب ) آنچه بوی بد دهد. متعفن . گندیده . بویناک . مقابل خوشبوی و معطر. (فرهنگ فارسی معین ). عفن . کریه الرایحة. گنده . (یادداشت مؤلف ). مُنْتُن ، مِنْتین ؛ بدبوی . (منتهی الارب ). و رجوع به بدبو شود.
ترجمه مقاله