ترجمه مقاله

بدن

لغت‌نامه دهخدا

بدن . [ ب َ دَ ] (ع اِ) تن . غیر از سر و غیر مقتل از تن همچو دستها و پایها و مانند آن یا بمعنی مطلق عضو است یا خاص است به اعضای جزور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). جسد انسان . (از اقرب الموارد). کالبد آدمی را گویند بی آنکه سر را جزئی از کالبد بحساب آورند، جوهری بدن را بکالبد مطلق معنی کرده و در اصطلاح سالکان کالبد کثیف را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). تن . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). ساختمان کامل یک فرد زنده . مجموعه ٔ اعضا و جوارح متشکل یک موجود زنده . مجموعه ٔ اعضا و انساج و دستگاه های متشکل یکی انسان . تن . اندام . (فرهنگ فارسی معین ) . کالبد. تن . جسد. تن آدمی . تنه . جسم . تمامی جسد انسان جز سر. تمامی جسد انسان جز سر و دستها و پاها. (یادداشت مؤلف ). صاحب آنندراج گوید: نازک ، نازنین ، نسرین ، سیمین ، دفتر گل ، شکوفه ، مغز بادام ، نقره ٔ خام ، قفس سیم از صفات و تشبیهات اوست :
سه جانیم ما هر سه در یک بدن
ترا نیست بیش از یکی جان بتن .

فردوسی .


هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو منضم همی گردد بدن .

منوچهری .


ستیزه ٔ بدن عاشقان بساق و میان
بلای گیسوی دوشیزگان به بش و به یال .

عسجدی [ در وصف اسب ].


چون به زبان من رود نام کرم زچشم من
چشمه ٔ خون فرودود بر بدنم دریغ من .

خاقانی .


من کیم لیلی و لیلی کیست من
ما یکی روحیم اندردو بدن .

مولوی .


|| مرد کلان سال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مسن . کبیر. بسیارسال . بزرگ . (از ذیل اقرب الموارد). || زره کوتاه و جبه ٔ کوتاه بی آستین .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). درع کوتاه . زره کوتاه . (از اقرب الموارد). جبه کوچک . (از لسان از ذیل اقرب الموارد) : فالیوم ننجیک ببدنک .(قرآن 92/10)؛ امروز ترا با سر آب آریم با این زره .(کشف الاسرار میبدی ج 4 ص 327). || تنه ٔ جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) :
بپوشید خفتانی از کرگدن
مکلل بزر زآستین تا بدن .

نظامی .


- بدن قمیص ؛ آنچه از پیراهن که شکم و پشت را می پوشاند. (از اقرب الموارد).
ج ،ابدان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) || بزکوهی کلانسال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بزکوهی . (مهذب الاسماء). بز کوهی مسن . (از ذیل اقرب الموارد). ج ، اَبدُن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ابدن و بُدون . (از ذیل اقرب الموارد). || نسب و حسب مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از لسان از ذیل اقرب الموارد). || در تداول زنان میان فارسی زبانان ، شرم زن . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله