ترجمه مقاله

بذی

لغت‌نامه دهخدا

بذی . [ ب َ ذی ی ] (ع ص ) بیهوده گوی و بدزبان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بی شرم . (نصاب از یادداشت مؤلف ) (مهذب الاسماء). مرد فاحش بی شرم . (غیاث اللغات ). ناسزاگوی . ج ، ابذیاء. (از اقرب الموارد). هرزه گوی . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله