ترجمه مقاله

برآوریدن

لغت‌نامه دهخدا

برآوریدن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برآوردن :
فروکشید گل زرد روی بند از روی
برآورید گل مشکبوی سر ز تراس .

منوچهری .


همی مناظره و جنگ خواهی ازتن خویش
کنون که گنگ شدی ّ و برآوریدی گنگ .

اسدی (لغت نامه ).


بانگ دزدیده بلبلان را زاغ
بانگ دزدی برآوریده بباغ .

نظامی .


رجوع به برآوردن و آوریدن و آوردن شود.
ترجمه مقاله