ترجمه مقاله

براد

لغت‌نامه دهخدا

براد. [ ب ُ ] (ع مص ) ضعیف دست گردیدن . || رسول ساختن . || تگرگ زده شدن . برد القوم (بصیغه ٔ مجهول )؛ تگرگ زده شدند، و همچنین بردت الارض ؛ تگرگ زده شد زمین . || (ص ) سرد. (از منتهی الارب ).
- ماء براد ؛ آب سرد. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله