ترجمه مقاله

براز

لغت‌نامه دهخدا

براز. [ ب ِ ] (ع اِ) فضله و غائط. (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). پلیدی مردم . (منتهی الارب ). سرگین آدمی . (آنندراج ). غائط. مدفوع . عدزه . گه . || (مص ) از میان صف بیرون آمدن برای جنگ کردن . برای جنگ بیرون آمدن . مبارزه . مبارزت . برون آمدن . (غیاث اللغات ).
ترجمه مقاله