ترجمه مقاله

برانغار

لغت‌نامه دهخدا

برانغار. [ ب َ ] (مغولی ، اِ) به مغولی طرف دست راست باشد. (فرهنگ لغات تاریخ وصاف ). فوج جانب دست راست ... که به عربی آنرا میمن خوانند. (آنندراج ). در مقابل جرانغار. طرف راست . طرف دست راست . میمنه از جناح لشکر. (ناظم الاطباء). فوج جانب دست راست . میمنه . مقابل جوانغار. (فرهنگ فارسی معین ) : سیم به حسن اهتمام میرزا میرانشاه تعلق پذیرفته ضبط برانغار به وی اختصاص یافت و چهارم بوجودامیر حاجی سیف الدین تزیین گرفته او نیز بدست راست شتافت . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 450). و رجوع به جوانغار در همین لغت نامه شود.
ترجمه مقاله