ترجمه مقاله

براه

لغت‌نامه دهخدا

براه . [ ب ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: ب + راه ) خوب . نیکو. || آراسته . || خوبی . نیکوئی . (برهان ) (آنندراج ). || زیبا. گویند مردی براه است . (فرهنگ اسدی ). || آراستگی . || برازش . || برازیدن . (برهان ) (آنندراج ). بر راه کسی که در راه (مستقیم ) است . (فرهنگ فارسی معین ).
- سربراه ؛ مطیع. بی سرکشی و طغیان . || بجا. مناسب . بموقع. || نیکو. شایسته . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله