ترجمه مقاله

براکاء

لغت‌نامه دهخدا

براکاء. [ ب َ ] (ع اِمص ) نشست به زانو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بروکاء. (منتهی الارب ). رجوع به بروکاء شود. || ثبات در کارزار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دوام الحرب علی الرکب . اسم است ابتراک را. (اقرب الموارد). ج ، برائک . || کوشش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله