ترجمه مقاله

برج

لغت‌نامه دهخدا

برج . [ ب َ رَ ] (ع مص ) فراخ عیش شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سپیدی سخت سپید و سیاهی سخت سیاه شدن چشم و فراخ چشم گردیدن . (از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). || (ص ) خوبروی با جمال . || روشن و نمایان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، ابراج . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله