برزملغتنامه دهخدابرزم . [ ب َ زَ ] (اِ) ناز و ادا. ناز و کرشمه . (برهان )(فرهنگ منظومه ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : هست برزم کرشمه بالا اسب ده هزار است بیور اینجا اسب .(از صاحب فرهنگ منظومه ).