ترجمه مقاله

برشتگی

لغت‌نامه دهخدا

برشتگی . [ ب ِ رِ ت َ ] (حامص ) حالت و چگونگی برشته . برشته بودن . نیم سوختگی (در نان و غیره ): نان به این برشتگی را میگویی خمیر است . || نیکویی بافت و ظرافت آن . نیک به هم بافته بدون تار و پود پارچه ٔ پشمی و قالی و جز آن . مقابل شلاته و شل .
ترجمه مقاله