ترجمه مقاله

برعکس

لغت‌نامه دهخدا

برعکس . [ ب َ ع َ ] (ق مرکب ) بعکس . بالعکس . برخلاف . (آنندراج ). و رجوع به عکس شود.
- برعکس کردن ؛ برخلاف آن کردن .
- || واژگون کردن . وارونه کردن . معکوس کردن .
ترجمه مقاله