ترجمه مقاله

برفنج

لغت‌نامه دهخدا

برفنج . [ ب َ ف َ ] (ص ، اِ) سخت و درست . (آنندراج ). خشن و مشکل . کار دشوار. (ناظم الاطباء). || ناهمواری راهی . (آنندراج ). راه دشوار و صعب العبور. (ناظم الاطباء). || ناسازگاری کاری . || نو و نادر. (آنندراج ). هر چیزی که تازه اتفاق افتاده و هنوز عمومیت پیدا نکرده باشد. (ناظم الاطباء). || میوه ٔ نورس . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله