برفوزیدن
لغتنامه دهخدا
برفوزیدن .[ ب َ دَ ] (مص مرکب ) فوزیدن . آروغ زدن :
شبان تاری بیدار چاکر از غم عشق
گهی بگوید و گاهی بریش برفوزد.
و رجوع به فوزیدن شود.
شبان تاری بیدار چاکر از غم عشق
گهی بگوید و گاهی بریش برفوزد.
طیان .
و رجوع به فوزیدن شود.