ترجمه مقاله

برق

لغت‌نامه دهخدا

برق . [ ب َ رَ ] (ع مص ) خیره شدن چشم . (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خیره شدن چشم و حیران شدن آن . خیره شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل ). سرگشته و مدهوش شدن و ندیدن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بدرد آمدن شکم گوسفند از خوردن گیاه بروق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درد گرفتن شکم گوسفند از خوردن بروق . (تاج المصادر بیهقی ). || فزع کردن . (ناظم الاطباء). || تهدید کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) ترس . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دهشت .(آنندراج ) (منتهی الارب ). برقه . (ناظم الاطباء). || حیرت . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اصطلاح صوفیه ) چیزی است که ظاهر می شود بنده را از لوامع نوری پس میخواند آن بنده را سوی قرب حق . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (تعریفات جرجانی ).
ترجمه مقاله