ترجمه مقاله

برمزیدن

لغت‌نامه دهخدا

برمزیدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) مکیدن . مص ّ. و رجوع به مزیدن شود: اگر نایژه که بتازی انبوبه گویند به گوش اندر نهند [ برای بیرون کردن آب که بگوش اندر شده باشد ] و برمزند صواب باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ترجمه مقاله