ترجمه مقاله

برمو

لغت‌نامه دهخدا

برمو.[ ب َ ] (اِ) انتظار. (برهان ). انتظار و امید و میل و خواهش . (ناظم الاطباء). بدمو. (برهان ) :
هست آسان رفتنم برموی سر
نزد من بسیار از برموی وصل .

نورالدین مقدم .


ترجمه مقاله