ترجمه مقاله

برنک

لغت‌نامه دهخدا

برنک . [ ب َ رَ ] (اِ) اصل و بنا و ابتدا. (آنندراج ). ریشه و اصل . (ناظم الاطباء). || یورش و حمله . (آنندراج ). حمله و تاخت و تاز. (ناظم الاطباء). || جامه ٔ ابریشم . (آنندراج ).پارچه ٔ ابریشمی . (ناظم الاطباء). اما به سه معنی فوق در سایر فرهنگهایی که در دسترس بود دیده نشد. || زنگ و جرس . (ناظم الاطباء). برنگ . || کلید و قفل و دربند. (ناظم الاطباء). در دو معنی اخیر ظاهراً صورتی از برنگ باشد. رجوع به برنگ شود.
ترجمه مقاله