ترجمه مقاله

بره

لغت‌نامه دهخدا

بره . [ ب ِ رَه ْ / ب َ رَه ْ ] (ص مرکب ) (از: ب + رَه ْ) مخفف براه . در راه . مقابل بیراه . غیر سرکش و عاصی . اصولی . سربزیر. درراه راست . در طریق مستقیم . در سبیل مستقیم . مقابل گمراه :
با همه خلق جهان گرچه از آن
بیشتر گمره و کمتر برهند
آنچنان زی که بمیری برهی
نه چنان زی که بمیری برهند.

سنائی .


- بره آوردن ؛ به راه راست راهنمایی کردن . در طریق مستقیم داخل کردن :
فرزند تست نفس تو مالش دهش
بی راه را بلی بره آرد بره .

ناصرخسرو.


|| خوب و نیک و آراسته . (برهان ). در راه و خوبروی و آراسته . || (اِ مرکب ) توشه ٔ سفر و آذوقه ٔ مسافر. (ناظم الاطباء). || نهر و آبگذر. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله