ترجمه مقاله

بری داشتن

لغت‌نامه دهخدا

بری داشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) منزه کردن . پاک داشتن . دور داشتن :
دلقت بچه کار آیدو تسبیح و مرقع
خود را ز عملهای نکوهیده بری دار.

سعدی (گلستان ).


و رجوع به بری شود.
ترجمه مقاله