بر ریزیدن
لغتنامه دهخدا
بر ریزیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برریختن . ریختن :
اشک من چون زر که بگدازی و برریزی بزر
اشک تو چون ریخته بر زر همی برگ سمن .
و رجوع به ریختن شود.
اشک من چون زر که بگدازی و برریزی بزر
اشک تو چون ریخته بر زر همی برگ سمن .
منوچهری .
و رجوع به ریختن شود.