ترجمه مقاله

بزاغ

لغت‌نامه دهخدا

بزاغ . [ ب َزْ زا ] (ع ص ، اِ) فصاد. (شرفنامه ٔ منیری ). فصدکننده . رگ زن :
قطره ٔ خون از او بصد نشتر
برنیارد ز لاغری بزاغ .

کمال الدین اسماعیل (از شرفنامه ٔ منیری ).


ترجمه مقاله