ترجمه مقاله

بزباز

لغت‌نامه دهخدا

بزباز. [ ب َ ] (اِ) به عربی بسباسه خوانند و بعضی گویند پوست جوز است و بعضی دیگر گویند شکوفه و گل و بهار جوز است . (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). بسباسه که قشر دوم جوزبوا باشد. (ناظم الاطباء). بسباس . (شرفنامه ٔ منیری ). یک نوع دوائی است . (فرهنگ شعوری ) :
فلفل و میخک و بزباز و کبابه ٔ چینی
جوز بویا بود و هیل و قرنفل در کار.

بسحاق اطعمه .


ترجمه مقاله