بزرگینلغتنامه دهخدابزرگین . [ ب ُ زُ ] (ص نسبی / ص عالی ) مقابل کوچکین . بزرگترین . (یادداشت بخط دهخدا) : اما آن پسر بزرگین در دیه بود. (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 300).