ترجمه مقاله

بزغ

لغت‌نامه دهخدا

بزغ . [ ب َ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب . (ناظم الاطباء). روشن و تابان شدن آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طلوع کردن خورشید. (از اقرب الموارد). || برآمدن دندان نیش شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برآمدن انیاب شتر. (از اقرب الموارد). || نشتر زدن حجامت گر و بیطارو خون روان کردن او. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد) (آنندراج ). نیش درزدن . (تاج المصادر بیهقی ). رگ زدن است و جز آن . (المصادر زوزنی ).
ترجمه مقاله