ترجمه مقاله

بزمان

لغت‌نامه دهخدا

بزمان . [ ب َ / ب ُ ] (اِ) میل . خواهش . (ناظم الاطباء). || (ص ) مخمور و بیدماغ . (آنندراج ). مست و اندوهگین . (ناظم الاطباء). مخمور. غمگین ، و قیل با باء و زای فارسی یعنی پژمان . (از شرفنامه ٔ منیری ) :
کدام روز بمستی گذاره خواهم کرد
کسی که او ببهار چنین بود بزمان .

حکیم ازرقی (ازآنندراج ).


و رجوع به پژمان شود.
ترجمه مقاله