ترجمه مقاله

بزندار

لغت‌نامه دهخدا

بزندار. [ ب َ زِ ] (اِ) بلغت زند و پازند پنجره و محجری باشد که در پیش آستان در سازند. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پنجره و تاری که پیش آستان در سازند. (یادداشت بخط دهخدا).
ترجمه مقاله