ترجمه مقاله

بزن

لغت‌نامه دهخدا

بزن . [ ب َ زَ ] (اِ) ماله ٔ برزیگران را گویند و آن چوبی یا تخته ایست که زمین شیارکرده را بدان هموار کنند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). ماله ٔ برزگری و آهن قلبه . (ناظم الاطباء). مَیکَعة. (منتهی الارب ). بمعنی برن است یعنی تخته ای که با آن زراعت هموار کنند. (شعوری ).
ترجمه مقاله