ترجمه مقاله

بزک دوزک

لغت‌نامه دهخدا

بزک دوزک . [ ب َ زَ زَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چاسان فاسان . آرایش زن روی خود را بسرخاب و سفیداب و وسمه و سرمه و جز آن . بزک . و با کردن صرف می شود. (یادداشت بخط دهخدا). و رجوع به بزک شود.
ترجمه مقاله