ترجمه مقاله

بساطی سمرقندی

لغت‌نامه دهخدا

بساطی سمرقندی . [ ب َ ی ِ س َ م َق َ ] (اِخ ) شاعر پارسی گوی قرن نهم بود در ایام خلیل بهادر پسر میرانشان گورکان متوفی 840 هَ . ق . شهرت یافت نخست حصیری تخلص میکرد و چون نزد عصمت بخاری تلمذ کرد وی را بدین لقب ملقب ساخت . دولتشاه در تذکره و میرعلیشیر در مجالس النفایس او را یاد کرده اند. نسخه ٔ دیوانش در کتابخانه ٔ دانشگاه طهران موجود است . (فهرست دانشگاه ج 2 ص 242 و الذریعه ج 9). صاحب قاموس الاعلام ترکی رباعی زیر را از او آورده است :
شاه اسبی بشاعری بخشید
که چو تندیش چشم چرخ ندید
بود تند این قدر که از دنیا
نفسی تا بآخرت برسید.

(قاموس الاعلام ترکی ج 2).


مؤلف مجالس النفایس آرد: مولانا بساطی ازسمرقند بوده و در طبع شوخی تمام داشته اما بغایت عامی بوده است . این مطلع از اوست :
دل شیشه و چشمان تو هر گوشه برندش
مستند مبادا که بناگه شکنندش .
قبرش در سمرقند است . (مجالس النفایس ص 13).
و رجوع به ترجمه ٔ مجالس النفایس از فخری هراتی و حکیم شاه محمد قزوینی معروف به حکیم ، آتشکده ٔ لطفعلی بیک آذر، تاریخ ادبیات ادوارد برون ج 3، شمع انجمن امیرالملک سیدمحمد صدیق خان بهار، بحرالعلوم محمدحسن بن عبدالرسول الحسینی الزنوزی ، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی ، ترجمه ٔ تاریخ ادبیات فارسی هرمان اته از رضازاده شفق ، خزانه عامره غلامعلی آزاد بلگرامی و فرهنگ سخنوران خیامپورشود.
ترجمه مقاله