ترجمه مقاله

بستریدن

لغت‌نامه دهخدا

بستریدن . [ ب ِت ُ دَ ] (مص ) ستردن . بستردن . محو کردن :
گرین گفته دادست ره بسپرید
وگر نیست از خاطرم بسترید.

فردوسی .


رجوع به ستردن و بستردن شود.
ترجمه مقاله