ترجمه مقاله

بسر چیزی افتادن

لغت‌نامه دهخدا

بسر چیزی افتادن . [ ب ِ س َ رِ اُ دَ ] (مص مرکب ) مطلع شدن : و آنچه ودایع و دفاین و ذخایر بود که بسر آن نیفتاده بودند خدای داند که چند بود. (راحةالصدور راوندی ). || بصرافت چیزی بودن . بفکر چیزی بودن .
ترجمه مقاله