بسر و دیده
لغتنامه دهخدا
بسر و دیده . [ ب ِ س َ رُ دی دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) رجوع به بسر و چشم شود :
بسر و دیده آمدی پیشت (کذا)
دیده بر پای خواجه مالیدی .
قدمی نه بسر و دیده ٔ غمدیده ٔ ما
که کله داشته باشی بسر و دیده ٔ ما.
بسر و دیده آمدی پیشت (کذا)
دیده بر پای خواجه مالیدی .
سلمان ساوجی (از آنندراج ).
قدمی نه بسر و دیده ٔ غمدیده ٔ ما
که کله داشته باشی بسر و دیده ٔ ما.
؟ (از آنندراج ).