ترجمه مقاله

بسغدیدن

لغت‌نامه دهخدا

بسغدیدن . [ ب َ / ب ِ س َ / س ُ دی دَ ] (مص مرکب ) ساخته شدن و مهیا گشتن و آماده گردیدن . (برهان ) (ناظم الاطباء) (سروری ). ساخته شدن . (شرفنامه ٔ منیری ). ساخته شدن و مهیا گشتن . (سروری ). ساخته و آماده شدن . (آنندراج ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 186 شود.
ترجمه مقاله