ترجمه مقاله

بسفور

لغت‌نامه دهخدا

بسفور. [ ب ُ ف ُ ] (اِخ ) بسفورس . بوغاز... از یونانی بس (گاو و فرس ) و معبر. گاوگدار مقابل اسکدار (اسب گدار) گدار اسب (اسکوتاری ). بنا به روایت تاریخ ، داریوش از آنجا گذشت ودو ستون از سنگ سفید برپا داشت . بر روی یکی از آنهانام کسانی را که با او بودند بدو خط آشوری و یونانی نقش کرد... رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 130 شود.
ترجمه مقاله