ترجمه مقاله

بسمل گورکه پوری

لغت‌نامه دهخدا

بسمل گورکه پوری . [ ب ِ م ِ ل ِ ک َ ] (اِخ )خواجه عبدالعزیز گورکهپوری خلف رشید خواجه ابوالفتح خان جنون بود و مشق سخن از شیخ محمد افضل اﷲآبادی نمود. در تصوف و فقر مرتبه ای رفیع داشت و به اقطاع قلیل قناعت کرد پا ز گوشه ٔ وطن بیرون نگذاشت . او راست :
گرفتم دامن آن پیشوا از جوش بیتابی
ازین مشت غبار ناتوان دیگر چه می آید.

* * *


باید حکایت از لب دریادلان شنید
گوش حباب جانب دریا گشاده است .

(از صبح گلشن ).


و رجوع به الذریعه ج 9 ص 137 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
ترجمه مقاله