ترجمه مقاله

بسور

لغت‌نامه دهخدا

بسور. [ ب ُ / ب َ ] (اِ) بسول . پشول . بشور. یشور. نفرین و دعای بد را گویند. (برهان ) (از جهانگیری ) (ناظم الاطباء). دعای بد باشد و آن را نفرین گویند. (سروری ). دعای بد و نفرین . بسولیده و بسوریده ، نفرین کرده ، و بعضی ببای فارسی و شین معجمه گفته اند. (رشیدی ). در برهان بمعنی نفرین و دعای بد آورده و بسوریده بمعنی نفرین کرده و با لام نیز بسولیده آمده و رشیدی ببای پارسی و شین معجمه نیز گفته است . در هرحال بسوریدن و بسولیدن مصدر آنست . (انجمن آرا) (آنندراج ). نفرین که دعای بد در حق کسی باشد. (فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله