ترجمه مقاله

بسیل

لغت‌نامه دهخدا

بسیل . [ ب َ ] (ع ص ) بَسِل ؛ بمعنی شجاع و دلیر. ج ، بُسَلاء. (از منتهی الارب ). رجوع به بسل و باسل شود. || زشت و ترشروی از خشم یا شجاعت . (آنندراج ). ترشروی از خشم یا از شجاعت . (ناظم الاطباء). || (اِ) باقی شراب که شب در آوند مانده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مرد کریه منظرزشت روی . (ناظم الاطباء). کریه چهره و بدمنظر. (از اقرب الموارد). || حرام . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله