ترجمه مقاله

بس

لغت‌نامه دهخدا

بس . [ ب ُ س س ] (اِخ ) زمینی است مر بنی نصربن معاویه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زمینی است متعلق به بنی نصربن معاویةبن بکربن هوازن نزدیک حنین و آن را بُسّی ̍نیز گویند و آن نام کوههایی است در سرزمین ایشان و عباس بن مرداس سلمی در این شعر از آن یاد کرده است :
رکضت الخیل فیها بین بس
الی الاوراد تحنط بالنهاب .
و عاهان بن کعب گوید:
بنیک و هجمة کاشاء بس
غلاظ منابت القصرات کوم .

(از تاج العروس ).


و رجوع به معجم البلدان شود.
ترجمه مقاله