بشخلیدنلغتنامه دهخدابشخلیدن . [ ب ُ خ َ دَ ] (مص ) بشخو کردن . صفیر زدن . بشخولیدن . (زمخشری ). سوت زدن . سوت کشیدن . و رجوع به بشخو کردن شود.